۱۳۸۸ مرداد ۲۸, چهارشنبه

دوست واقعي و حقيقي

چه کسي دوست واقعي ماست؟ آنکه اشکال‌ها را مي‌بيند و ما را آگاه مي‌کند؛ يا آن که لب فرو مي‌بندد و مارا تصديق مي‌کند؟ امير مومنان فرموده است: صديقک من صدقک لا من صدّقک! دوست واقعي کسي است که حقايق را با تو در ميان مي‌گذارد، نه آن که تو را تصديق مي‌کند. جناب آقاي کروبي بر اساس خيرخواهي و امر به معروف و نهي از منکر، در ابتدا نامه‌اي را براي رئيس مجلس خبرگان نوشتند. وقتي مدتي گذشت و از نامه خبري نشد نامه را منتشر کردند. اکنون نامه ايشان به يک موضوع مرکزي در اخبار ايران تبديل شده است، چنان که برخي ائمه جمعه هدايت شده و با واژگاني، اندکي متفاوت درباره ايشان سخن گفتند. برخي نيز خواستار محاکمه آقاي کروبي شدند. در خبري ديگر گفته شده است که در شوراي عالي امنيت هم بحث بازداشت سران اصلاحات از جمله آقايان موسوي و کروبي به ميان آمده است. به نظرم گاه شرايط و مقتضياتي فراهم مي‌شود که زندگي و موضع يک شخص اهميتي تاريخي پيدا مي‌کند. منظورم از اهميت تاريخي آن چيزي است که به تاريخ يک ملت اعتبار مي‌بخشد. آيندگان خواهند گفت: در زمانه عسرت کسي بود که از حقوق مردم سخن گفت و در اين راه از هيچ تهديد و مخاطره‌اي نهراسيد. توحيد و باور به خداي يگانه به او استقامت و توان بخشيد. آقاي کروبي 70 سالگي را پشت سر نهاده و آقايان موسوي و خاتمي در آستانه 70 سالگي هستند. پيامبر اسلام و اميرمومنان و امام صادق عليهم‌السلام در 63 سالگي از جهان رفتند. يعني هر سه بزرگوار سهمي بيش از پيامبر و امامان از عمر گرفته‌اند. امروزه، چشمان ملتي به سخن و استقامت انان دوخته شده است. ترديدي نيست که تلاش در راه استيفاي حقوق مردم؛ يکي داستاني است پر آب چشم... از خطبه‌هاي هماهنگ نماز جمعه و انتشار بيانيه عليه آقاي کروبي و روزنامه اعتماد ملي، آشکارست که برخي صداي آقاي کروبي و اعتمادملي را برنمي‌تابند. آنان به جاي اينکه در انديشه باشند تا چگونه اقبال و اعتماد ملت ايران را جلب کنند، گمان مي‌کنند با خاموش کردن صدايي و تعطيل كردن روزنامه‌اي به اصطلاح خودشان مي‌توانند اعتراض مردم و تظاهرات جوانان را جمع کنند. سلسله اقبال ناممکن مي‌جنبانند... اگر همين فرياد‌ها بر نمي‌خاست، کهريزک همچنان تداوم داشت. اگر اين اعتراض‌ها بر نمي‌خاست همچنان مردم هر روز جسد جواني را تحويل مي‌گرفتند. اکنون اين ادعا با شواهدي مطرح شده است که برخي زندانيان هتک حرمت شده‌اند. شکنجه شده‌اند... شما به همين مواردي که در گزارش کميته ويژه مجلس آمده توجه کنيد. زنداني را برهنه کنند. اجازه قضاي حاجت به او ندهند. طنز شگفت‌انگيزي اتفاق افتاده است. مدتها سخن بر سر جمع‌آوري اراذل و اوباش بود، حال بحث بر سر تعرض آنها به جان و عرض مردم است. آن لباس شخصي‌ها که به خوابگاه دانشجويان يورش بردند چه کساني بودند؟ زبان فحش و تهديد و شناعت از آن چه کسانيست. حال اگر کسي که پوست و گوشت و خونش با انقلاب پرورده شده، و امين امام و مردم بوده است، فرياد بزند و از حقوق مردم دفاع کند، بايد صدايش را خاموش کرد؟ شايد به تعبير امام‌خميني در پشت کتاب چيز ديگري نوشته شده است. اگر چيز ديگري نوشته نشده بود، روحانيون محترمي که از رفتار در بازداشتگاه‌ها دفاع مي‌کنند، تا روشن شدن موضوع دست کم سکوت مي‌کردند.  سيد عطاءالله مهاجراني   منبع : اعتماد ملی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر